- بازیگری کردن (مَ)
عمل بازیگری. به مجاز حیله بازی. شعبده بازی:
پیش دختر نشست روی بروی
تا چه بازیگری کند با شوی.
نظامی (هفت پیکر ص 330) ، پستان بند زنان. (برهان قاطع) ، کمربند زنان. (ناظم الاطباء). و رجوع به بازرند و بازرنگ و باژرنگ شود
پیش دختر نشست روی بروی
تا چه بازیگری کند با شوی.
نظامی (هفت پیکر ص 330) ، پستان بند زنان. (برهان قاطع) ، کمربند زنان. (ناظم الاطباء). و رجوع به بازرند و بازرنگ و باژرنگ شود
