جدول جو
جدول جو

معنی بازیگری کردن - جستجوی لغت در جدول جو

بازیگری کردن
(مَ)
عمل بازیگری. به مجاز حیله بازی. شعبده بازی:
پیش دختر نشست روی بروی
تا چه بازیگری کند با شوی.
نظامی (هفت پیکر ص 330) ، پستان بند زنان. (برهان قاطع) ، کمربند زنان. (ناظم الاطباء). و رجوع به بازرند و بازرنگ و باژرنگ شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بازنگری کردن
تصویر بازنگری کردن
مراجعةٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بازیابی کردن
تصویر بازیابی کردن
Recover, Retrieve
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بازنگری کردن
تصویر بازنگری کردن
Revise
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بازنگری کردن
تصویر بازنگری کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بازیابی کردن
تصویر بازیابی کردن
récupérer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بازیابی کردن
تصویر بازیابی کردن
recuperar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بازیابی کردن
تصویر بازیابی کردن
recuperare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بازیابی کردن
تصویر بازیابی کردن
recuperar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بازیابی کردن
تصویر بازیابی کردن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بازیابی کردن
تصویر بازیابی کردن
odzyskać, odzyskiwać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بازنگری کردن
تصویر بازنگری کردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بازیابی کردن
تصویر بازیابی کردن
wiederherstellen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بازیابی کردن
تصویر بازیابی کردن
восстанавливать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بازیابی کردن
تصویر بازیابی کردن
herstellen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بازنگری کردن
تصویر بازنگری کردن
نظرثانی کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بازنگری کردن
تصویر بازنگری کردن
পর্যালোচনা করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بازیابی کردن
تصویر بازیابی کردن
відновлювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بازنگری کردن
تصویر بازنگری کردن
수정하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بازنگری کردن
تصویر بازنگری کردن
gözden geçirmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بازنگری کردن
تصویر بازنگری کردن
改訂する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بازنگری کردن
تصویر بازنگری کردن
לעבור על
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بازنگری کردن
تصویر بازنگری کردن
पुनः संपादित करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بازنگری کردن
تصویر بازنگری کردن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بازنگری کردن
تصویر بازنگری کردن
แก้ไข
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بازنگری کردن
تصویر بازنگری کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بازنگری کردن
تصویر بازنگری کردن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بازنگری کردن
تصویر بازنگری کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بازنگری کردن
تصویر بازنگری کردن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بازنگری کردن
تصویر بازنگری کردن
przeglądać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بازنگری کردن
تصویر بازنگری کردن
переглядати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بازنگری کردن
تصویر بازنگری کردن
überarbeiten
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بازنگری کردن
تصویر بازنگری کردن
пересматривать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بازیابی کردن
تصویر بازیابی کردن
ฟื้นฟู , กู้คืน
دیکشنری فارسی به تایلندی